۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

کار بست زبان و واقعیت

گونه ای خوار داشت مزورانه همه چیز هایی که اساسا آدمیان بیش از همه مهمشان تلقی میکنند، وجود دارد ونیز تحقیر چیز های ثانوی. مثلا میگوند (( میخوریم که فقط زنده باشیم. )) - ، دروغی نفرین شده ، که از تولید مثل به مثابه نیت غایی شهوت و کامروایی دم میزند. به عکس بزرگداشت (( مهمترین امور )) تقریبا هیچگاه به تمامی انجام نمیگیرد. کشیشان و متا فیزیک باوران ما را در این حوزه ها به کار بست غلو آمیز و مزورانه زبان عادت داده اند. اما احساس اینکه مهمترین امور را چندان جدی نمی انگارند، همانند امور ثانوی خوار شده ، تغییری نکرده است. ولی نتیجه دردناک این تزویر مضاعف همواره این است که امور ثانوی مانند غذا خوردن، سکونت کردن، پوشیدن، رفت و آمد با دیگران را تبدیل به موضوع اندیشه های همگانی و همواره طبیعی و تغییر سازمان نمیکند، اما ، از آن رو که حقیر تلقی میشود، جدیت روشنفکرانه و هنری اش از آن رو بر میتابد. به طوری که در اینجا عادت و پوچی بر امور نیاندیشیده ، به تعبیری جوانی خام ، اندک پیروزی می یابند. در حالی که در وجه دیگر ، تخطی مدام مان از قوانین تن و جان ، همه ما ، اعم از جوانان و پیران را ، به وابستگی شرم آور و قید و بند میکشاند. ، - من بر آنم که این خود ما را اساسا به وابستگی ملال آور به پزشکان ، آموزگاران و تیمار داران روح میکشاند که هنوز که هنوز است فشارشان بر تمامی جامعه سنگینی میکند.
فردریش ویلهلم نیچه

هیچ نظری موجود نیست: