۱۳۸۶ دی ۳, دوشنبه

گونه ای پرستش آلام

شما ملولان ، کور خزان و کورماران فلسفی به سخن در می آیید ، تا به تمامی از منش ذات عالم شکوه سر دهید، ازمنش ذات عالم شکوه سر دهید، از منش هراسناک آلام و رنج های انسانی!!؟ چنانکه گویی هر جا که رنج و الم بوده بیم و خوف نیز بوده است! چنانکه گویی ، همواره و به ناگزیر در عالم، هراسناکی یی از این دست بوده است! ولاجرم از رهگذر سهل انگاری در امور خرد، از نقصان خودنگری و مشاهده در آنهاست که این هراسها تربیت میشوند. نخست خود شما مجال دادید که آلام چنین هیولاهایی شوند، چنانکه اکنون هنگام سخن گفتن از رنج،هراس بر خودتان نیز مستولی میشود. از شما بود و از ماست که آلام ، سرشت هراسناک به خود میگیرند ، تا آنجا که تن میزنند از مبدل شدن به سیلابهای ناویرانگر. آدمی نباید در خطاهایش چنان بدمد که میدل به شومناکی ابدی شوند، بلکه ما جملگی صراحتا میخواهیمبر این وظیفه همت گماریم تا آلام بشریت سراسر به سرور و شادمانگی چهره دیگر کنند... فردریش ویلهلم نیچه

هیچ نظری موجود نیست: